سایت ارمیا / آرمان
می گوید: خسته شده ام، برای چه بمانم؟ نه جایی برای امیدواری مانده، نه چیزی برای دلخوشی. آنقدر در زندگی و مشکلاتش غرق هستم که فرصتی برای فکر کردن به کشورم را ندارم..... شاید آن سوی مرز بهتر باشد.
من هم برایش کمی گفتم، از زندگی در این سو و آن سوی مرز.. باز هم قصه ی نا امیدی و سرگشتگی .....و این بار برای یکی از دوستانم.
به راستی ما را چه می شود؟ درد مشترکمان چیست؟...... آری درد، دردی که باعث شده راهمان را گم کنیم..... درد ما "بی آرمانی" ست.... جامعه ای که آرمان ندارد نمی داند که به کدامین سو می خواهد برود، و برای چه تلاش می کند و برای چه امید داشته باشد..... و آخر راه هم نا امیدی و بن بست است..
چرا کسی برایمان نگفته که آرمانمان چیست؟ برای چه کار می کنیم؟ و..... پرسش ها فراوان است و روزی آیندگان بر ما و راه هایی که نرفتیم و کار هایی که کردیم و نباید می کردیم خواهند نگریست و داوری خواهند کرد.
آری، تاریخ اینچنین است ! وای بر ما ! (ارمیا)
دیوان سالاران واپسگرا بر این باورند که ھمنوایی با مردم کوچه و بازار بسیار آسان تر از ھمنوایی با خردمندان است . (ارد بزرگ)
ریشه گاه :
http://www.armiya-s.com/post/46
نظرات
ارسال یک نظر