ترور شخصیتی لطیف پدرام و تلاش برای حذف کامل او
متاسفانه این روزها افغانستان مسیر دهشتناکی را طی می کند که پایانی شوم را رقم خواهد زد . پس از پایان جنگ های گسترده با طالبان و شبه نظامیان عرب و پاکستان ... افغانستان به جای حرکت به سوی دموکراسی و مردمسالاری دچار دگم اندیشی قبیله یی گشته و اکنون پشتونها با تکیه بر اهرمهای تاریخی و شبه قانونی خویش ، موتور مردمسالاری را در افغانستان خاموش نموده و باند بازی و قبیله گرایی را در دستور کار خویش قرار داده اند . حذف یاران احمدشاه مسعود از همه مصادر امور دولتی به حذف پارلمانی نیز رسیده است . اکنون اشخاص آزاد اندیشی همچون "لطیف پدرام" مورد حمله حامد کرزی و ایل و تبار پشتونش قرار گرفته تا آرای او را باطل کنند خفقان سیاه در افغانستان قبیله ایست و پشتونها از قدرت حتی برای لحظه ایی هم چشم نمی پوشند .
پشتونهای تندروی حامی کرزی دشمن زبان فارسی و تاجیکها هستند و شخصی همانند "لطیف پدرام" که استاد زبان فارسی و شاعری درد آشناست برای پشتونهای عاشق قدرت ، همچون خاری در چشم است .
حمله به لطیف پدرام از چند سو بوده است اول تروریست ها او را در پکتیا مرتد اعلام نموده و برای ترور او همپیمان شدند سپس فیلم های جعلی ناموسی برای تضعیف جایگاه او ساختند ! .
بعد از آن ، او را بخاطر حمایت از تغییر نام افغانستان به خراسان ، دست پرورده فیلسوف نامدار "ارد بزرگ" (دوست ایرانی احمدشاه مسعود) اعلام نمودند به این هم غناعت ننموده و لطیف پدرام را جاسوس روسیه و در نهایت دست نشانده ایران خواندند .
باید پرسید چرا به یک شاعر ، ادیب و سیاستمدار تاجیک همچون "لطیف پدرام" این همه ستم می شود ؟
برای روشن تر شدن اذهان شما در مورد شخصیت و فکر لطیف پدرام نوشته ایی از او را می خوانیم در مورد احمدشاه مسعود :
"نام مسعود احيا كنندهي حيثيت هاي ازدست رفته، غرور هاي شكسته شده وآرمان هاي برباد رفتهي ملي ماست. اگر "كفرآباد"ها و "اسلام آباد" هاي زيادي، نامردي ها ونا آزادگي ها دست در دست هم از او انتقام گرفتند به خاطر آن بود كه در به در وكوه به كوه به دنبال وبه فكر برتخت نشاندن آزادگي، استقلال وسربلندي ملي بود ... در ميان جنبه هاي بارز شخصيت او استقلال رأي، استقلال طلبي، مستقل بودن، در برابر قدرت ها کرنش نکردن، زير بار زور نرفتن برجسته ترين آنها بود. نه تيغ، نه طلا، نه تسبيح "به بيان دکتر شريعتي" هيچ چيزي نمي توانست در ارادهي آهنين او نسبت به آزادي و استقلال وطنش خلل وارد کند. قارون ها، فرعون ها و بلعم با عورها باربار در برابر او و در مسير او ازين دام ها گستردند، ولي هر بار و هميشه سربلند بيرون برآمد. راه ديگري نيافتند جز آنکه با حيله ها ونيرنگ هاي بزدلانه به حذف فزيکي او اقدام نمايند. با وجود او امکان نداشت برنامه هاي استعماري تحقق پيدا کنند ".
و شعری از "لطیف پدرام" :
غــزل بــدخــشــان
با تو،
هزار چهرهء بيباک سرفرازي ام
نگاهت اطمينان عجيبي است
ميتوانم هزار گلوي زخمي را بسرايم
سرود آناني باشم که خاموش شان کرده اند
ترانهء مرداني که خاموش اند
غزل هزار دختر عاشق
که قلب هاي توفاني شان
اندک،
اندک،
خاموش مي شوند
يکسره بدخشانم با تو،
استقامتِ بي بديل کوهستان هايش :
شکيب سواحل آمو،
در نبرد زلزله و توفان
قدرت آباد کردنم؛
از هيچ ، از صفر
کابلم ، سر بر افراشته از خاکستر خويش
با تو،
ني، تو اي شبانه ئي چوپان هاي هندو کشم!
رهائي
آزادي ام !
نویسنده : ماندانا پاک سرشت
http://iransarzaminpak.blogspot.com/2010/11/blog-post_09.html
نظرات
ارسال یک نظر