انجمن شیروان / دوری از شهر و دیار



فرگون زیباترین زن زمانه خویش بود و همسر ملک شاه . در مجلسی زنانه ، زنی از خاندان نزدیک همسرش گفت فرگون خانم ! شنیده ایم هیچ خدمتکار ایرانی به کاخ خویش راه نمی دهی ؟

بانوی اول ایران پاسخ داد : ایرانی خدمتکار نمی شناسم !

آن زن سماجت کرد و گفت : چطور ؟ اعتماد نمی کنید ؟ !

فرگون زیبا گفت : من نیازی به کمک دیگران ندارم هم نژادانم را هم برتر از آن می دانم که آنها را به خدمت بگیرم . زنان رومی و چینی و یونانی را هم که می بینید پیشکش سرزمین های دیگرند به پادشاه ایران و من تنها مواظب آنانم تا آسیب بیشتری به آنها نرسد .

زن دیگری می پرسد : مگر پیشتر چه آسیبی دیده اند ؟

فرگون زیبا می گوید دوری ! دوری از شهر و دیار شان ! این بزرگترین آسیب است .

آن زن دست به گیسوی فرگون می کشد و می گوید حالا می فهمم برای چه همه تو را دوست دارند . به گفته دانای ایرانی (( ارد بزرگ )) : نامداران ماندگار آنانی اند که سرشتی نیکو و دلی سرشار از مهر دارند .


ریشه گاه :
http://shirvan2.lifeme.net/t477-topic

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

فیلسوف حکیم ارد بزرگ خراسانی و کتاب سرخ

افسوس که تا زنده هستیم، قدر یکدیگر را نمی دانیم. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی